درس دوم: اگه میخوای پولدار بشی، به جای اینکه مشتریان شما رو انتخاب کنن، شما باید اونا رو انتخاب کنی.
بد نیست تعریفی از علم اقتصاد داشته باشیم. اقتصاد علم چگونگی تأمین خواستههای نامحدود با توجه به منابع محدود است. به هر حال خواستههای بشر همیشه نامحدود بوده و هست. اگه فردی مستاجر باشه، خدا خدا میکنه که خونه داشته باشه. وقتی خونهدار میشه، خدا خدا میکنه که خونهی بزرگتری داشته باشه و این خواستهها پایانناپذیره. اما چیزی که رسیدن به همهی خواستهها رو ناممکن میکنه یا اونا رو به تعویق میندازه، وجود محدودیت در منابعه. منابع همیشه محدود بوده و خواهد بود. نیروی انسانی، پول، زمان، منابع طبیعی، انرژی و اطلاعات نمونههایی از منابع هستند که همگی دارای محدودیتند.
حالا اگه ما بخوایم همهی مردم دنیا مشتریمون باشن یعنی داشتن خواستهی نامحدود، تنها چیزی که مانع ما میشه، محدودیت منابعه. بنابراین باید ضمن دستهبندی مشتریامون، از بین این دستهها، دست به انتخاب بزنیم و اون دسته یا دستههایی رو که با ما سازگاری بیشتری دارن و منفعت بیشتری به ما میدن رو در اولویت قرار بدیم. البته در اثر گذشت زمان و با بدست آوردن منابع بیشتر، میتونیم دستههای بیشتری رو هدف قرار بدیم.
دستهبندی مشتریان یه علم محسوب میشه اما شاید سادهترین نوع دستهبندی بر اساس اطلاعات دموگرافیک یا جمعیتشناختی (مانند جنسیت، سن، تحصیلات، سطح درآمد، محل سکونت و ...) باشه. یه فرد یا شرکت آگاه که میدونه منابعش محدوده، با شناخت تواناییها و استعدادهای خودش، بهترین دسته رو انتخاب میکنه. مثلا یه موسسه زبان انگلیسی رو در نظر بگیرید. اگه در پوستر تبلیغاتی این موسسه نوشته باشن، کلاسهای آموزش زبان انگلیسی برای همه، یعنی اینکه به محدودیت منابع توجهی نداشتن و همین موضوع موجب شکست اونا میشه. حالا اونا میتونستن بنویسن آموزش زبان انگلیسی برای پسران 7 تا 18 سال به صورت اقساط با چک کارمندی ویژهی ساکنین منطقه 5 تهران. این کار چند مزیت داره. اول اینکه هر کسی مراجعه نمیکنه. دوم اینکه بچههای کارمندان مراجعه میکنن. سوم اینکه فقط اونایی که ساکن منطقه 5 هستن میان. چهارم اینکه شناخت خواستهها راحتتر میشه. و پنجم اینکه با ارائه این خدمات تخصصی و بالا رفتن کیفیت، مردم صف میکشن و این یعنی درآمد بیشتر و پول بیشتر. این کار نوعی هدفگذاری محسوب میشه. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد هدفگذاری، پیشنهاد میکنم به فصل اول کتاب "ثروتمندی یا علم اندوزی" مراجعه نمایید.
فرض کنیم همهی ما کاسب هستیم و یه حجره داریم. از امروز به بعد یه اصل تو زندگیمون قرار میدیم. هر کسی که داخل حجرهی ما میشه لزوما مشتری ما نیست. در حقیقت ما باید تعیین کنیم که کی وارد بشه و کی وارد نشه. البته منظور من این نیست که مانع ورود مشتری بشیم بلکه منظورم اینه که با محصولات و خدماتی که ارائه میدیم و تبلیغاتی که انجام میدیم، تعیین میکنیم که چه کسانی میتونن مشتری ما باشن. «ادامه دارد»
اولین نفری باشید که دیدگاه خود را بیان می کند.