از نظر من خریداران بدقول و بدحساب همیشه وجود دارند و خواهند داشت. اما باید تحلیل درست و جامعی در این خصوص داشته باشیم:
1. اگر وضعیت کلی اقتصادی در شرایط رکود و بحران باشه، ممکنه تعداد بدحسابها بیشتر هم بشن چرا که برخی از بدقولی ها به واسطه بدقولی دیگرانه و اینکه یک نفر به خریدار شما قول داده و به قولش عمل نکرده و خریدار شما هم بر اساس قول اون نفر، به شما قول داده.
2. بعضی وقتها افراد از هم تاثیر می پذیرن و یه عمل ناپسند مانند یه ویروس به همه سرایت میکنه. لذا افراد از هم یاد می گیرن که بدحسابی هم لزوما چیز بدی نیست و بعضا موجب سودآوری میشه. کافیه یه فردی حساب سپرده روزشمار داشته باشه و از این بدحسابی به منفعت برسه. خوب وقتی این عمل در جامعه خیلی هم ناپسند به نظر نرسه تعداد بدحسابها روز به روز بیشتر میشه.
3. سیستم یه کسب و کار باید طوری طراحی بشه که اگه یه خریدار بدحساب از بین صدها خریدار پیدا شد به نحوی اون خریدار رو مجبور به تسویه حساب کنه. طراحی چنین سیستمی برای خیلی از کسب و کارها امکانپذیره. مثلا فردی برای منزلش سفارش پرده داده، پرده فروش مبلغی رو به عنوان پیش پرداخت به صورت نقدی دریافت میکنه و پرده ها، بعد از تسویه حساب کامل خریدار، نصب میشه. البته استثناهایی هم ممکنه وجود داشته باشه. مثلا خریدار قید پیش پرداختشو بزنه و یا اینکه چک خریدار برگشت بخوره. به هر حال همه اینها راه حل داره و به طراحی مالک کسب و کار وابسته است. تجربه، مشاوره گرفتن از دیگران و خلاقیت میتونه به این مساله کمک کنه.
4. بعضی ها اساسا بیمارند و دوست دارند لشکری از طلبکارها رو دنبال خودشون بکشونن. من خودم نمونه هایی از این پدیده ها رو مشاهده کردم. این افراد بسیار حرفه ای سخنوری میکنن و به اصطلاح دل طرف مقابلشون رو نرم می کنن. چند سال پیش یکی از این افراد مبلغ 500هزارتومان به کاسبی بدهکار بود. بعد از کلی تماس و پیگیری اون کاسب، طرف اول صبح مراجعه می کنه و 100هزارتومان از بدهیشو پرداخت میونه. این داستان رو کاسب برام تعریف کرد. بعدازظهر همون روز، طرف مراجعه میکنه و به مبلغ 200هزارتومان جنس از کاسب به صورت نسیه دریافت میکنه. کاسبه خودشم هاج و واج مونده بود که این فرد چقدر تو کارش حرفه ایه. تا دلتون بخواد از این نمونه ها که افراد مختلف برام نقل کردن تو ذهنم هست اما میخوام بگم که سعی کنید از این افراد حذر کنید. البته اینم میدونم که شناسایی این افراد کار سختیه.
5. همیشه در هر معامله ای بهترین و بدترین وضعیتی که ممکنه براتون به وجود بیاد رو تحلیل کنید. مثلا بررسی کنید که اگه خریدار اصلا پولشو نده چه شرایطی پیش میاد. عده ای از افراد و شرکتها با قرار دادن بندی در قرارداد فیمابین با خریدار، این دوراندیشی رو انجام دادن. مثلا ذکر کردن که اقلام تحویلی تا تسویه حساب کامل، نزد خریدار به صورت امانی قرار گرفته است و ... اکثر کسانی که در حوزه کسب و کار فعالیت میکنن با اصول و قوانین کسب و کار ناآشنا هستند. مثلا در ماده 396 قانون مدنی، ده نوع خیار فسخ (یا به عبارتی اختیار فسخ) به طرفین معامله داده شده که میتونه مفید باشه.
اگه دقت کرده باشید من هیچ جا از واژه مشتری بدحساب یا بدقول استفاده نکردم. اصولا حیفه که صفتهای ناپسندی رو به واژه مشتری اضافه کنیم. مشتریان دارایی یک کسب و کار بوده و نفس کشیدن اونها مایه خیر و برکت برای کسب و کار خواهد بود.
من معتقدم مشتریان خوب کم نیستند و اینکه می بینید اکثر مشتریان یک کسب و کار خاص، خوب و خوش حساب هستند تصادفی نیست.
جالب بود ولی دربعضی صنف ها شرایط فرق داره ومدت چک ها یک سال ودوسال هستندبدون هیچ بیعانه وخرید کردن پی درپی ودادن چکهای مدت دار لطفا مطلبی دراین باره برارید
دوست عزیز، یکی از اصولی که قبل و حین راه اندازی کسب و کار باید به اون مسلط باشید، طراحی مدل کسب و کار است. در این طراحی باید به این نکته توجه داشته باشید که همه کسب و کارها جذاب نیستند. این موضوعی که شما فرمودید به شدت ریسک آفرین است و می تواند کسب و کار را به نابودی بکشاند.