در نظریهی سلسله مراتب سیستمها، سازمانها به عنوان سیستمهایی که تکاملیافتهتر از انسانها هستند معرفی شدهاند. اما سازمانها موجودات مظلومی هستند که تحت سیطرهی افرادی قرار گرفتهاند که این افراد حتی در شناخت خود نیز مستاصل هستند. یکی از علتهایی که موجب شده است که بسیاری از سازمانها درگیر روزمرگی شوند و رشد و تعالی در آنها اتفاق نیافتد، همین واقعیت است. ما به عنوان اشرف مخلوقات، در شناخت خود و تعیین هدف غایی از حیات خود، مهارت لازم را نداریم و حال آنکه با این سطح از مهارت، اقدام به هدفگذاری و برنامهریزی برای سازمانی میکنیم که از انسان پیچیدهتر و تکاملیافتهتر است و بعد انتظار داریم به موفقیت برسیم.
در قسمت قبل در مورد چگونگی دنبال کردن اهداف چندگانه مطالبی ارائه شد اما یکی از عواملی که موجب هماهنگی و هارمونی اهداف چندگانه میگردد، چشمانداز (Vision) است. چشمانداز به عنوان آمال و آرزو و نیز نقطهای دستنیافتنی در دور دست معرفی میشود. چشمانداز، انگیزش آفرین است و تصویری واحد و یکپارچه از آینده فرد یا سازمان را متجلی میکند. شاید ماهیت چشمانداز شعارگونه باشد اما بدون وجود چشمانداز، راه از بیراهه قابل تمایز نخواهد بود.
یکی از آموزشهایی که به نظامیان داده میشود، چگونگی رهایی از مخمصهای است که به دلیل گم کردن مسیر در آن گرفتار شدهاند. در این آموزشها، نقش خورشید، ماه و ستارگان بسیار کلیدی است. برای کسی که فاقد قطبنماست و در یک بیابان بی آب و درخت گیر افتاده است، چه چیزی جز اجرام آسمانی قابل اعتماد است. خورشید و ماه، مانند یک چشم انداز هستند، آنها در دوردست قرار دارند، قابل دسترس نیستند، اما جهت را مشخص میکنند و انگیزش آفرین هستند. اشتباهی که برخی افراد و سازمانها در تعیین چشمانداز مرتکب میشوند آن است که بعضاً می گویند: «نباید چشمانداز را رویایی انتخاب کنیم». در صورتی که درست بر عکس، چشمانداز را باید رویایی انتخاب کرد.
در دورهای، شرکت نوکیا چشم انداز خود را اینگونه تعیین کرده بود: «صدا در حرکت». بعد از گذشت زمان و توسعهی فناوری، نوکیا به این نتیجه رسید که این چشمانداز کاملاً دستیافتنی است لذا چشمانداز جدیدی برای خود مشخص نمود: «زندگی در حرکت». بنابراین چشمانداز فرد یا سازمان، باید مورد بازنگری قرار گیرد تا در صورت دستیافتنی بودن، مجدداً طراحی شود.
درست است که چشم انداز انسانهای خداپرست، خداوند و بهشتی است که او وعده داده است اما با توجه به شرایطی که زندگی دنیوی برای انسانها ایجاد کرده است، در نظر گرفتن این چشم انداز به درجهای از بلوغ فکری و نفسانی نیاز دارد. لذا ممکن است عدهی زیادی به این چشم انداز اعتقاد داشته باشند اما اگر هدفگذاری بلندمدت و کوتاهمدت آنها و نیز برنامهریزی و عملکرد روزانهی آنها با این چشمانداز تطابقی نداشته باشد این اعتقادات در اثر زمان، رنگ خواهد باخت. بنابراین رابطهی معناداری بین چشمانداز، اهداف بلندمدت، اهداف کوتاهمدت، برنامهریزی و اقدامات روزانه وجود دارد. البته این موضوعات جزئیات بیشتری دارند که یا نیاز به دورهی آموزشی مکمل دارد و یا باید در قالب یک کتاب مدون همراه با مثالهای کاربردی ارائه شود.
با سلام.د رانتظار مطالب جدیدتان هستیم...