روی دیگر سکه عبارت است از کیفیت و چگونگی دستیابی به هدف. برای روشن تر شدن موضوع باید مثالی بزنیم. فرض کنید هدف فردی میلیاردر شدن باشد. اگر این فرد بتواند ضمن رسیدن به هدف، آرامش داشته و در راحتی و شادمانی به سر ببرد، موفق و برنده است و چنانچه میلیاردر شود اما دائما به خاطر زخم معده و فشار کار، احساس ناراحتی و فلاکت کند، بازنده و ناموفق است.
درست است که زیربنای موفقیت، تعیین هدف، برنامه ریزی و زندگی در راستای رسیدن به هدف است اما چگونگی یا به عبارتی کیفیت رسیدن به هدف ارزشی کمتر از هدفگذاری و برنامهریزی ندارد. به هر حال وقتی که عزم سفر میکنیم باید مراقب بیراهه ها هم باشیم. انتخاب هدف و ماشینی زندگی کردن برای رسیدن به هدف، ممکن است موجب کاهش کیفیت گردد. حتماً جمله معروف "هدف وسیله را توجیه نمیکند" را شنیدهاید. این جمله یکی مصداقهایی است که به ما میگوید درست است که هدف مهم است اما قرار نیست به هر قیمتی و با هر وسیلهای به هدف برسیم.
اما انسانها فقط به دو دسته برنده و بازنده تقسیم نمیشوند بلکه دسته سومی نیز وجود دارد که غیربرنده نامیده میشوند. تعداد کسانی که در این دسته قرار میگیرند بسیار زیادند. منظور از غیربرنده بودن لزوماً بازنده بودن نیست. اینجور افراد اصلاً اهل ریسک نیستند و به ندرت خود را به خطر میاندازند. مثلاً در موقعیتهای شغلی، این افراد نه رئیس شده و نه اخراج میشوند. در عوض دوران خدمت خود را به پایان رسانده و بدون حاشیه و با آرامش به بازنشستگی میرسند. این افراد نه حرفی برای خود دارند و نه حرفی برای دیگران. به ندرت میتوان انسانهای موفق و مؤثر را در بین این گروه پیدا نمود چرا که محافظهکاری آفت اصلی آنهاست. کسانی که در این دسته قرار میگیرند بعضی مواقع میبرند و بعضی مواقع نیز میبازند و عموماً تحلیل خاصی برای بردها و باختهای خود ندارند و این شرایط را طبیعی میپندارند.
نکتهی مهم در مورد دستهبندی مطرح شده این است که اکثر انسانها تقریباً در همه دستهها قرار میگیرند و محصولی ترکیبی از همه دستهها هستند اما چیزی که حائز اهمیت است این است که از دیدگاه خود فرد و همهی ناظرهای بیرونی، فرد در مسیر درست باشد. بنابراین فارغ از هر هدفی و هر عملکردی، اگر یک فرد به زعم خود و دیگران در مسیر درست باشد و راه مستقیم را طی کند، به موفقیت و کمال خواهد رسید.
بهترین پست این وبلاگ بود...بر دل نشست
با نظرتون موافقم ولی بعضی وقتها بازنده بودن خیلی سخت وبعضی از اعتقادات ادمو از بین مبره و ادم به ایننتیجه میرسه جز دسته سوم باشی بهتره ؛من خودم ادم چالیشی هستم مخصوصا در کارم تو زندگی شخصی ام کمتر اینطور برخورد میکنم چون در مورد عشق و زندگی نمیتونم منفعت رو ببینم و این قسمت اززندگیم رو بی خیال برنده و بازنده بودن هستم ....