لایه سوم درونی ترین و مهمترین لایه است و هدف غایی محصول را به تصویر می کشد. در واقع این لایه، چشم انداز و دورنمایی از محصول یا خدمت یا همان ارزش را نمایان می کند. به طور کلی نیت اصلی تولیدکننده و فروشنده از طریق لایه سوم پدیدار می شود. حتی اگر محصولاتی در دو لایه اول با هم یکسان باشند اما این تفاوت در لایه سوم اجتناب ناپذیر است. به نظر می رسد لایه سوم مانند اثر انگشت انسانهاست به طوری که هیچ دو مورد مشابهی وجود ندارد.
حال اگر بخواهیم به یک مزیت رقابتی پایدار نسبت به رقبا دست پیدا کنیم باید به لایه های مختلف محصول یا خدمت مسلط باشیم. پایه و بنیان هر ارزشی که بخواهد خلق شود در لایه هسته ای (لایه سوم) شکل می گیرد. اگر تولیدکننده یا فروشنده بداند که چرا محصول مورد نظر را می خواهد ارائه دهد، لایه های دیگر خود به خود به دنبال لایه هسته ای شکل خواهند گرفت. به عنوان مثال یک تولیدکننده عطر می گوید: «ما عطر تولید می کنیم اما امید، آرزو و عشق می فروشیم.» و یا یک پزشک جراح می گوید: «من بیماران را عمل می کنم اما به آنها زندگی دوباره می بخشم.»
بنابراین یکی از دلایل شکست محصولات، بی اثر بودن لایه سوم است. بسیاری از محصولات و خدمات دنیای امروز از دو لایه اول و دوم یعنی کارکرد، ظاهر و خدمات جانبی برخوردار هستند اما برخی ماندگارند و برخی به مرور محو می شوند. وجه تمایز محصولات و خدمات در لایه سوم است. اگر می خواهیم ارزشی متمایز نسبت به رقبا خلق کنیم باید بر لایه سوم تمرکز کنیم. بدون تردید این لایه باید بر اساس شناخت ما از بازار هدف و ویژگیهای مشتریان آن بازار و نیز خواسته ها و انتظارات آنها شکل بگیرد. عامل موفقیت در این لایه، شناخت نیازهای پنهان و ارائه راه حلهایی منحصر به فرد برای مرتفع نمودن آنهاست.
لایه سوم..خیلی جالب بود..دقیقه همینطوره