در مرحله اول باید صنعتی را که میخواهد در آن فعالیت نماید را تعیین کند. امروزه تقریباً هیچ شغلی خارج از صنعت معنا ندارد. صنعت سلامت، صنعت گردشگری، صنعت آموزش، صنعت تولید انرژی، صنعت ورزش، صنعت بازرگانی، صنعت ...
در مرحله دوم باید سازمانی را که در آن صنعت فعالیت میکند را برگزیند. همانطور که بیان شد هیچ شغلی خارج از صنعت معنا ندارد و باید بگوییم که هیچ شغلی خارج از سازمان معنا ندارد. حتی یک کاسب که به تنهایی یک فروشگاه را اداره میکند علاوه بر اینکه خودش یک سازمان است (سازمان یک نفره) بلکه به یک صنف متعلق است و نمیتواند خارج از اصول و مقررات صنف خود حرکت نماید.
در مرحله سوم باید نوع شغلی را که میخواهد در آن صنعت و سازمان داشته باشد را مشخص نماید. به عنوان مثال شغل حسابداری یا رانندگی میتواند در هر سازمان و صنعتی کاربرد داشته باشد اما شغل پرستاری یا رانندگی جرثقیل در هر سازمان و صنعتی به کار نمیآید.
هر انسانی باید این سه انتخاب سخت و سرنوشت ساز را انجام دهد. اما اشکال بسیاری از افراد، عدم انتخاب درست در یکی از این موارد سه گانه است. به عنوان مثال ممکن است فردی یک شغل بسیار خوب و مورد علاقه خود را در یک شرکت یا سازمان خوب انتخاب کند اما از آنجایی که صنعت مورد فعالیت آن شرکت، امیدبخش نیست، انتخاب خوبی به حساب نیاید. در خصوص بسیاری از انسانها، به ندرت اتفاق میافتد که در هر سه مورد مذکور، قدرت انتخاب داشته باشند. بنابراین دست یافتن به شغلی جذاب، مورد علاقه و امیدبخش که بتواند همه استعدادهای انسان را شکوفا کند کار دشواری خواهد بود.
اولین نفری باشید که دیدگاه خود را بیان می کند.