ارزش به زبان ساده، چیزی است که به زندگی معنا و مفهوم می بخشد. انسان بدون آنکه خود بخواهد به صحنه زندگی پرتاب می شود و نصیب او از زندگی چیزی نیست جز نگرانی و دغدغه دائمی از مرگ و اینکه سرانجام روزی خواهد مُرد. لذا اگر ارزش یا ارزشهایی نباشد که به زندگی انسان معنا دهد و زندگی را به مجموعه ای هدفدار تبدیل کند، بی شک زندگی قابل تحمل نخواهد بود.
معمولاً اکثر انسانها موفق می شوند در طول زندگی برای خود ارزشی انتخاب کنند و اقلیتی نیز ناکام می مانند و به ناچار این طیف اندک دست به خودکشی می زنند. بیشتر ارزشها ماهیت سرخوشی دارند یعنی با نوعی رضایت و خوشی همراه هستند. دسته بندی ارزشها مختلف و متنوع است. ارزش اقتصادی (پول)، ارزش مذهبی (رضای خدا)، ارزش سیاسی (قدرت طلبی)، ارزش علمی (کشف ناشناخته ها)، ارزش اجتماعی (رضای مردم) و ارزش نظامی (جنگیدن برای اثبات برتری) نمونه هایی از ارزشها هستند. جالب اینجاست که انتخاب ارزش، جنبه غریزی و فطری ندارد چرا که اگر اینگونه بود تاریخی برای بشر وجود نداشت. از طرفی همه انسانها و دولتها یک راه واحد را انتخاب نمی کنند لذا انتخاب هدف و راه رسیدن به هدف به میزان زیادی به انتخاب ارزش و یا نظام ارزشها بستگی دارد.
پس یکی از اقدامات مهم در تعیین هدف، انتخاب ارزشهاست. اما این انتخاب چگونه باید انجام پذیرد؟ مجموعه شناخت و معرفت انسان پیش نیاز انتخاب ارزش است. اینکه توصیه بسیار زیادی به خودشناسی شده است و اینکه خودشناسی به تنهایی کافی نیست و باید در جهت شناخت و کسب آگاهی مجاهدت کرد نیز به همین دلیل است. کودکی را در نظر بگیرید که مجموعه شناختی که دارد بسیار محدود است. حتی نمی داند چه چیزی سرد یا داغ است و از آن مهمتر نمی داند اصولاً سرد یا داغ چیست. چنین فردی قطعا نمی تواند ارزشی برگزیند. بنابراین برای آنکه بتوان دسته ای از ارزشها را انتخاب نمود واجب است که معرفت کسب کنیم و برترین معرفت، خودشناسی است. مثلاً اگر بدانیم انسان، آن چیزی است که بدان می اندیشد سعی خواهیم کرد در اندیشه و تفکراتمان تجدیدنظر کنیم.
ادامه دارد ...
اولین نفری باشید که دیدگاه خود را بیان می کند.