سخت بودن اجرا هم از این جهته که ما نمیتوانیم ایزوله زندگی کنیم و درگیر اجتماع و روابط اجتماعی هستیم. محیط پیرامون ما دائم تغییر میکنه و تنظیم شدن با شرایط و موقعیتهای جدید کار رو سختتر میکنه.
شاید رانندگی من خوب باشه اما در نهایت یکی با ماشین من تصادف میکنه. شاید من آدم سالم و درستی باشم اما به هر حال یکی کلاه من رو بر میداره، به من دروغ میگه و خیانت میکنه. شاید من آدم مثبتاندیشی باشم اما یکی پیدا میشه که بلایی سر من میاره که نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم. مگه میشه بیمار نشم. مگه میشه مشکل مالی سراغم نیاد. مگه میشه عزیزانم مادامالعمر کنارم باشند. مگه میشه عدهی زیادی در اثر فقر و بیماری تلف شوند و من خوشحال باشم.
این دنیا پر از رنج و ملال و لذت و زیبایی و زشتی است. ما به این دنیا نیامدیم که فقط تفریح کنیم و خوش باشیم. ما بر روی بسیاری از اتفاقات بیرونی، کمترین کنترل را داریم. هر چه بزرگتر میشویم و دنیا را بیشتر میشناسیم، حساستر و ریزبینتر میشیم.هر چه اطلاعات بیشتری کسب میکنیم، رنج ما بیشتر و بیشتر میشه.
تصور کنید که کارمند سادهی یک شرکت بزرگ هستید یا مدیرعامل آن. وقتی قیمت دلار دو برابر شود، قطعاً مدیرعامل بیشتر تحت تاثیر قرار میگیره چون میدونه کلی قرارداد و تعهد داره و کلی زیان خواهد دید. در صورتی که شاید کارمند اون شرکت، حس خاصی از دو برابر شدن قیمت دلار نداشته باشه.
پس چه باید کرد؟ بیخیال باشیم یا دغدغهمند؟ به جزئیات توجه کنیم یا کلیات؟ درگیر حواشی باشیم یا حواسمان به اصل باشد؟ پاسخ به این سوالات ساده نیست اما فرمول سختی برای مواجهه با آن وجود نداره. همهی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم درگیر رنج و مشکل و بیماری و ... میشویم و هر کدوم اینها برای خارج کردن ما از حال خوب کافیه. اما این فرمول ساده چیه؟
اگر بخواهیم در یک جمله پاسخ دهیم، "در عالم کودکی زندگی کردن" است. اما این فرمول ساده، لزوما به یک سبک اجرا نمیشه و برای خیلی از آدمها غیرقابل اجراست. برای این منظور باید کمی در مورد کودک صحبت کنیم.
همهی ما کودکی را تجربه کردیم. هر چند که برای بعضی از ما به سرعت گذشته و برای بعضی طولانیتر. اما به هر حال تجربه داریم. اگر هم تجربه نداریم 😅، میتوانیم با کمی دقت، کودکان اطرافمان را نگاه کنیم. با کمی دقت کودکان را مطالعه کنیم. در این صورت این مشخصهها را خواهیم دید:
خلاق و مبتکر و کنجکاوه، دروغ نمیگه، فریب نداره، غیبت نمیکنه، نقشه نمیکشه، راحت گول میخوره، زود باوره، بیریا عشق میورزه، رُک و رو راسته، بلندبلند میخنده، در جمع گریه میکنه، اصلا نمیدونه آبرو چیه، اصلا نمیدونه پول چه جوری به دست میاد، با کوچکترین هدیه شاد میشه، کینه نداره، سریع میبخشه، اندوه گذشته رو نمیخوره، خوابش عمیقه، به دنبال مُسکن و مخدر نیست، عاشق بازی کردنه، براش تفاوتی نداره که چه کسی رئیس جمهور امریکا میشه، براش مهم نیست که کسی پشت سرش حرف میزنه یا نه، شاید در روز یکبار هم جلوی آینه نمیره، صبح و شب براش یک رنگ داره، روزهای هفته براش همه مثل هم هستند، و در یک کلام، در زمان حال زندگی میکنه.
ادامه دارد ...
میخواهم حال دلم خوب شود اما نمیشود (قسمت دوم)
ارسال شده توسط
دکتر احسان منصوری
در
1400/08/13 - 08:20:57
شاید بعضیها دنبال یک فرمول پیچیده و عجیب و غریب و رویایی میگردند. حقیقت اینه که این فرمول زیاد هم پیچیده نیست اما اجرای آن و عملیاتی کردن آن یه مقدار سخته
اولین نفری باشید که دیدگاه خود را بیان می کند.